قبل از ورود به بحث نبوّت لازم است مقدمهای كوتاه عرض شود، زندگی در روی كرهی خاكی در بین موجودات از چهار حالت خارج نیست:
یک: زندگی جمادی، دو:زندگی نباتی، سه: زندگی حیوانی و چهار: زندگی انسانی
و البته این مسئله را هم همیشه به یاد داشته باشیم كه میزان رشد حیات معنوی و تعالی و تكامل معنوی در موجودات با میزان فراوانی تعداد آنها نسبت عكس دارد. مثلاً جمادات كه از حیات معنوی و كمال جویی بسیار كمی برخوردارند و یا اصلاً فاقد این نوع حیات و كمال هستند تعداد و فراوانی آنها در زمین، از سایر موجودات بیشتر است
زیرا موجودیت جمادات عبارت است:
(از تركیبی از عناصر تشكیل دهندهی آنها + حركات الكترونهای موجود در آن عناصر).
بعد از جمادات، نباتات قرار دارند، میزان و حجم نباتات كمتر از جمادات، امّا بیشتر از حیوانات و انسانها هستند. چون ساختار وجودی آنها كاملتر از جمادات ولی ناقصتر از حیوانات و انسانها میباشند ساختار وجودی آنها عبارت است:
(از عناصر موجود در آنها + حركات الكترونها + قدرت جذب، رشد، نمو و تولید مثل).
بعد از نباتات، حیوانات قرار دارند. حیوانات كمتر از نباتات و جمادات امّا بیشتر از انسانها هستند. ساختار وجودی آنها عبارت است از:
(عناصر موجود در آنها + حركات الكترونها + قدرت جذب. دفع، رشد، نمو، تولید مثل + قدرت حركت مكانی و قدرت تشخیص محیط پیرامونی + غریزه، تولید صدا، داشتن قدرت شنوایی، توان ایجاد واكنش در مقابل خطرات احتمالی و...).
حتی در بین حیوانات هم، آنهائیكه از سیستم سادهتری برخوردار هستند تعدادشان بیشتر از حیوانات تكامل یافتهتر است مثلاً كرمها بیشتر از حشرات، حشرات بیشتر از پرندگان، پرندگان بیشتر از پستانداران ... میباشند.
این موجودات سه گانه (جمادات، نباتات، حیوانات)، بلااستثناء همگی در یك مدار بستهی تعریف شده و قراردادی و غیر تكاملی بسر برده و تا ابدالآباد هم چرخهی حیات آنها روی همان پاشنه میچرخد و بیشتر از این هم رشد و تكامل نخواهند یافت.
امّا انسان موجودی است كه علاوه برداشتن آن خصیصههای یاد شده یعنی علاوه بر قدرت جذب و دفع و رشد و نمو و غریزه و قدرت جابجایی و تولید مثل و... دارای صفات، قدرت و ویژگیهایی است كه هیچكدام از موجودات و حیوانات دیگر در روی كرهی زمین حائز آن نیستند. ویژگیهایی از قبیل: داشتن اندیشه، تفكّر، تعلم، داشتن و احساس وجدان، دین، اخلاق، نوع دوستی، نیایش، خداپرستی، عدالت خواهی، قدرت آفرینش هنری، ایثار، شهادت در راه حق، میل به زیبایی، توان تمدن سازی، غیرت و علاقهی ذاتی وجوهری به حفظ ناموس و شرف، ایجاد صلح و امنیت، برادری و برابری و... همه اینها زادهی دو نیرو در وجود انسان بوده و به عبارتی از دو منبع نشأت میگیرند:
1- حس زیبا یی جویی در انسان
2- حس كمال خواهی در انسان
و لذا این انسان با این خصوصیات و مشخصات، به لحاظ فراوانی تعدادش از سایر حیوانات و موجودات كمتر است. و در بین خود انسانها هم آنهائیكه بلحاظ روحی، اخلاقی، فرهنگی و انسانی رشد یافتهتر هستند نسبت به سایرین، انسانیترند و به همین خاطر انسانیترها تعدادشان نسبت به افراد عادی و كم رشد یافتهتر، كمترند. و انسانهایی كه بیشتر به جنبه حیوانی انسان مثل (شكم و شهوت) اهمیت میدهند تعدادشان در جوامع بیشتر است به همین خاطر است كه میبینیم:
بی عقل نسبت به عاقل
سفیه نسبت به حكیم
دنیاپرست نسبت به خدا پرست
بی اخلاق نسبت به با اخلاق
بی ادب نسبت به با ادب
خائن نسبت به امین
بی دین نسبت به دیندار
متقلب نسبت به درستكار
بی غیرت نسبت به با غیرت
كذّاب نسبت به صادق
جنگجو نسبت به صلحجو و ... بیشتر است این یك واقعیت تاریخی، زمانی و اجتماعی است.
شما نگاه كنید تاكنون تخمیناً در ظرف 200000 سال گذشته 95 میلیارد انسان به روی كرهی زمین آمدهاند و زندگی كردهاند و رفتهاند، در بین اینها تنها تعداد قلیلی به عنوان ناجی و پیامبر، مردم را هدایت كردهاند. در بین خود آنان نیز آنهائیكه بلحاظ ابعاد روحی از سایرین بزرگتر بودهاند تعداد قلیلتری را تشكیل میدهند، به همین خاطر میبینیم كه تعداد پیامبران اولوالعزم 5 نفرند. و در بین آنان نیز تنها یك نفر كه ابعاد روحیاش از همه بزرگتر است بعنوان پیامبر آخر زمان (خاتمپیامبران) و رَحمةً لِلْعالَمینْ گزینش میشود آنهم حضرت محمد مصطفی است. و همینطور تنها یكی و یگانهای از كل بشریت و كل پیامبران بزرگتر و عظیمتر و منشأ خلقت كل كائنات و جهان هستی میباشد. و آنهم خدای واحدِ احدِ صمد است قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ و...
هر انسانی به میزانی كه از اوصاف و عادات حیوانی فاصله میگیرد به همان میزان، انسانتر است. و هر انسانی به میزانی كه به عادات حیوانی نزدیكتر میشود به همان میزان از انسانیت فاصله میگیرد و خوی حیوانی و غیر انسانی به خود میگیرد.
و لذا بیدلیل نیست كه مكاتب دنیا محور و شهوتگرای امروزه، علیالخصوص مكاتب خدا ناباور و دین ستیز غربی عمدتاً رسالتشان در ایجاد و گسترش بیاخلاقی، بی حیایی، بی دینی، بی غیرتی، بی بند و باری، شكم پرستی، شهوت پرستی، تجاوز، سبوعیت و درندگی خلاصه میشود، یعنی سقوط انسان از انسانیت به حیوانیت.
در صورتیكه رسالت تمامی پیامبران الهی (علیهم الصّلاة و السّلام) درست برعكس مكاتب شیطانی و ماتریالیستی و سكولار الحادی امروز، كلاً در جهت پرورش روح انسانی و انسانیت و جهت ارتقاء و تكامل جنبهی معنوی انسان و هدایت وی بسوی خالق یكتا بكار گرفته شده است یعنی برای ایجاد و تعلیم كرامت، عزت، نیایش، پرستش خدا، دینداری، امنیت، اخوت، صلح، آشتی، احسان، سخاوت و ... .
پس پیامبران آمدهاند آن جنبهی ظرفیتها و نیازهای روحی كه در وجود سایر موجودات (جمادات، نباتات، حیوانات) نیست ولی در انسان هست ارتقاء و تكامل بخشند. و آن ظرفیتها و نیازهای روحی روی هم رفته یك مجموعه را تشكیل میدهند كه شامل كششهای درونی و امیال فطری از قبیل: (نیاز به پرستش، فضیلتخواهی، عدالتطلبی، دین گرایی، علم خواهی، میل به نیكی و احسان، تنفر از جور و ظلم، تعالی خواهی، خداپرستی و ...) میباشند و این مجموعه باید با هم و در كنار هم قرار گیرند تا هر كدام بتواند نقش واقعی خود را در مسیر تكاملی انسان و انسانیت ایفا نمایند.امّا اگر این ظرفیتها و نیازهای روحی بصورت سیستماتیك و هماهنگ و موزون پرورش داده نشوند یعنی مثلاً به جنبه علمی توجّه، ولی جنبه وجدانی واخلاقی روح انسان نادیده گرفته شود، آن علم نه تنها مفید فایده واقع نخواهد شد بلكه چه بسا ویرانگر، نابود كننده و انسانیت كُش خواهد بود.
پس پیامبران جهت هماهنگ كردن و جفت وجور كردن و متعادل ساختن ابعاد روحی انسان مبعوث شدهاند پیامبران نیامدهاند كه علم ریاضی یا هندسه یا فیزیك یا شیمی یا هواپیماسازی یا زمینشناسی یا كالبد شناسی یا تكنولوژی یا نانوتكنولوژی و ... یاد دهند چرا كه عقل معاش و معیشت اندیش انسان، اینها را خود به خود انجام میدهد.
آزاد سازی عقول
اولین رسالت پیامبران آزاد سازی عقول است. آزادسازی عقول از تاروپود خرافات و از زندان اوهام و جهالت و عادات حیوانی و پندارهای غلط.چرا عقول؟ چون عقل در رأس فرماندهی هستی انسان و در صدر ساختار فیزیكی وجود انسان قرار دارد یعنی در مغز.
اصولاً حیات فیزیولوژیكی انسان و استمرار نسلهای بعدی عمدتاً وابسته به 4 عضو اصلی بدن (مغز، قلب، شكم و دستگاه تولید مثل) میباشد. یعنی چنانچه یكی از این اعضاء نباشد و یا دچار وقفه گردد، حیات و یا استمرار نسل انسان نیز دچار وقفه میگردد ولی اگر این اعضاء چهارگانه وجود داشته باشند، اما سایر اعضاء بدن انسان از كار بیفتد انسان ممكن است انسان ناقصی باشد اما حیات و ادامه نسل همچنان ادامه دارد.
مغز: فرمانده بدن، جایگاه اندیشه، ارتباط دهنده جهان درون با جهان بیرون و دستگاه تشخیص زبری و نرمی، سردی و گرمی، زشتی و زیبایی، نور و تاریكی، سكوت و صدا بوسیله (حواس پنجگانه) و ابزار تشخیص نیكی و بدی، جهل و علم، حق و ناحق و... بوسیله (قوهی تفكر و تعقل) است و چنانچه از كار بیافتد كل بدن فلج، تمام سیگنالهای بدن از كار افتاده و تمام اطلاعات بایگانی شده در هارد اصلی پاك و محو خواهد شد.
قلب: مركز احساسات و بروز عواطف و عشق و ایمان و ایثار و محبت و پركارترین عضو بدن به مثابه تلمبهی خون رسان به كل اعضاء بدن میباشد كه چنانچه چند دقیقه از كار بیافتد كل سیستم و اعضاء بدن انسان از كار خواهند افتاد.
شكم: انباری است جهت جذب و دفع مواد غذایی و گرفتن انرژی به منظور تجدید قوای جسمانی و رشد و نموی بدن و اگر دچار نقصان شود به علت عدم جذب مواد غذایی و نرسیدن سوخت به بدن، بدن مختل شده و در نهایت به مرگ منتهی میشود.
دستگاه تولید مثل: ادامه، استمرار و ازدیاد نسل به وجود آن بستگی دارد.
این 4 عضو به تناسب ارزش و قدر و منزلتی كه دارند جایگاه و محل استقرار آنها در بدن نیز با همدیگر فرق دارند ملاحظه میفرمائید مغز چون مركز اندیشه، ادراك، تعقل و تفكر است و فرمانده است. در بالا و در صدر سایر اعضاء قراردارد. سپس قلب، بعد شكم و در آخر هم كه سیستم تناسلی است در طبقهی زیرین آنها قرار گرفته است.
بنابراین بی دلیل نیست كه پیامبران در مرحله اول با عقل انسان كه در اعلاترین عضو بدن انسان (مغز) قرار دارد ارتباط برقرار میكنند. یعنی عقل او را با آموزهها و پیامهای خود درگیر میكنند تا از عادات مألوف، از اوهام خود ساخته و از جهالت و نادانی و گمراهی، فكر او را رها سازند. به عبارت دیگر عقل او را كه مركز فرماندهی قوا است، از زیر یوغ فرمانهای ناروا و ناصواب و معادلات و معاملات و محاسبات شیطانی و مجهولات و مجعولات وهمی، رها میسازند و آنگاه وی را با فرمانهای تكامل ساز و دستورات تعالی بخشِ فرمانفرمای عالم خلقت و فرماندهی كل قوای جهان هستی (خداوند هستی بخش) آشنا میسازند.
پس از این مرحله است كه سه اقلیم دیگر حیات انسان (قلب و شكم و شهوت) نیز تحت فرمان و فرماندهی عقل آزاد شده قرار گرفته و تنظیم و تلطیف و تعدیل میگردند. به تعبیر دیگر پس از این مرحله است كه آن اقالیم، جایگاه و منزلت اصلی و حقیقی خود را مییابند. و همه چیز رنگ خدایی و انسانی و اعتدال به خود میگیرد.
در نتیجه، متعاقب این انقلاب درونی، عشق و عواطف و احساسات (قلب) هم، دیگر نه بصورت شهوانی و سفیهانه و مهار گسیخته و تك بُعدی و غیر انسانی، بلكه بصورت فرابعدی و منطقی وانسانی و عقلایی بروز و جلوه میكند. و خوردن و آشامیدن و رسیدگی به قوای جسمانی (شكم) هم، نه صرفاً برای تلذذات حیوانی و شكم بارهگی و افزایش شهوات، بلكه به منظور رشد متوازن جسم و روح و بهرهگیری جنسی در حوزهی شرع و نیز به منظور شكوفایی خصلتها و ظرفیتها و استعدادهای تعالیخواه و رسیدن به اهداف عالی و انسانساز و عبادت و نیایش خالق (عبودیت) صورت میپذیرد. امروزه متأسفانه انسان متمرد و كفور و حریص، در یك مسابقهی تنازع بقا برای هرچه بیشتر بلعیدن و افراط در خوردن، منابع خدادادی زیرزمینی و روزمینی را آنچنان بیرحمانه و وحشیانه مورد دستبرد و غارت قرار داده كه زمین را از رمق انداخته و محیط زیست را به مرز نابودی كشانده است.
و باز متعاقب آن انقلاب درونی و پس از آزادی سازی عقول است كه از شهوت نیز برای تحقق امر ازدواج و تشكیل كانون گرم خانواده و حفظ شرف و اصالت نژاد و استمرار تولید نسل و تولد بچههای پاك با هویت و شناسنامهدار (آنچنانكه خالق امر خواسته) استفاده میشود و نه برای هرزگی و پردهدری و حیوان كامی و كمونیسم جنسی و سقوط اخلاق و انسانیت و تبدیل اشرف مخلوقات به افسد مخلوقات. آنچنانكه امروز متأسفانه در جهان میبینیم، امروزه متأسفانه برخلاف سیستم تربیتی و آموزشهای پیامبران، بشریت گمراه و بیچاره و پر ادعا و سرگشته، درست برعكس از آن وجوه چهارگانه حیات استفاده میكند یعنی اصالت و اولویت را اول به شهوت و سكس و شكم داده و آنها را بر عقل و قلب سوار نموده و از اینها بهرهكشی میكند به سود شهوت و شكم، آنهم به صورت بسیار شنیع، بیشرمانه و مهار گسیخته. طوری كه روح پستترین حیوانات هم از انجام آن منزجر و فرسنگها با آن فاصله دارد.
لذا امروز ما به عیان میبینیم كه چه تئوریها و مكتبها و ایدئولوژیهایی برای جهانی كردن این پدیده شوم و انسانیت كش (شكم پرستی و شهوت پرستی) به میدان نیامدهاند و چه پولها و هزینههای نجومیی كه در این راه صرف نمیشود. و چه ابزارهای اهریمنی و هنرهای كاذب و تكنیكهای فریبنده نظیر: رسانههای تهاجمی و شبكههای ماهوارهای پرنوگراف و سایتهای مستهجن اینترنتی و روزنامهها و روزینامهها و مجلات و منجلابها و چه آدمهای مسخ شده و خودباختهای از قبیل: هنرپیشهها و رقاصهها و موزیسینها و آوازخوانها و قلم به دستان و فیلمسازان و روانشناسان و جامعهشناسان و فمنیستها و (مدافعان آزادی جنسیتی البته برای آزادی جنسی) و عرفانهای كاذب و نحلههای شیطان پرستی و هزاران زهرمار دیگر... پشت این بت بزرگ قرن (سكس پرستی) موضع نگرفتهاند و آنرا ساپورت نمیكنند.
اما پیامبران الهی (علیهم الصّلاة و السّلام) یعنی آن حكیمان و طبیبان واقعی بشریت، اصالت را اول به عقل میدهند لذا اول عقول انسانها را آزاد میكنند كه كردند بعد از ر ها سازی عقول و تلطیف و تعدیل سایر قوا، معرفت شناسی وی را متوجه چهار امر بسیار مهم و اساسی و جدید میكنند. به عبارت دیگر سقف معرفتی وی را روی چهار ستون بنا میكنند. كه اگر به زبان امروزی و علمی بیان كنیم آن چهار ستون و ابعاد چهارگانه عبارتنداز:
1- خداشناسی
2- جهان شناسی
3- انسان شناسی (خود شناسی)
4- جامعه شناسی
و نحوهی آموزش پیامبران هم به صورتی است كه انسان آموزش دیده یا فراگیر، هم عاشق خدا میشود، هم عاشق جهان، هم عاشق خود به عنوان انسان و هم عاشق جامعه و انسانهای دیگر. این ارتباطسازی چهارگانه، یك اصل علمی، قطعی، واقعی و خدشه ناپذیر است چرا كه:
-انسان نمیتواند بیارتباط با خودش وجود داشته باشد و از خودش جدا شود.
-انسان نمیتواند جدا از جامعه باشد و بدون ارتباط با جامعه، زندگی انسانی داشته باشد.
-انسان نمیتواند از جهان فراگیر و پیرامونی خود خارج گردد و در فضای غیر از جهان كنونی زندگی كند.
-انسان نمیتواند بدون وجود یك خدا و یك خالق و آفریننده، آفریده گردد و وجود داشته باشد.
و لذا پیامبران رسالت الهی خود را در قالب (مجموعهای آموزشی و تربیتی) به نام دین اعلام و انجام میدهند و یكی از هنرهای این هنرمندان الهی و یكی از اعجاز این سیستم آموزشی این است كه هر كدام از این ستونهای چهارگانه در ارتباط با همدیگر معنا، قداست و ارزش پیدا میكنند، یعنی خداپرستی انسان، زمانی ارزش پیدا میكند كه به جهان و طبیعت عشق بورزد و به خود و جامعهی خود به دیدهی احترام بنگرد و نیز زمانی عشق به جهان و طبیعت و خدمت به مردم ارزش دارد كه در راه حق و برای خدا باشد. و عجیبتر از آن اینكه در هیچ مكاتب شرقی و غربی، جدید و كهنهی ساختهی فكر بشری این ارتباط چهارگانهی معرفتی را یكجا در كنار هم و مرتبط با هم نمیبینید.
1- جهانشناسی: در این سیستم آموزشی پیامبران، جهانی را تجربه میكنیم كه عبث آفریده نشده است. جهانی است بسیار وسیع، دقیق، منظم و هدفدار، از كوچكترین نانو ذرهی ممكن گرفته تا كهكشانهای شناور در فضا، همه و همه با مهندسی خاص، در مداری خاص، برای هدفی خاص، زنده و پویا، در حركت، هنرنمایی و عبادت هستند.
این مجموعهی عظیم و پویا و این سیستم منظم همه با هم خاصتاً با انسان سرسازگاری و روامداری و صلح و آشتی دارد. و بدین جهت است كه چنین جهانی در این سیستم آموزشی، جهانی است محترم و با قدر و ارزش كه باید در نكوداشت و پاسداشت منزلت آن سخت كوشید چرا كه مظهری از آیات خداوند سبحان، و محل تجلی انوار حق و محل هبوط و صعود پیامبران الهی و سفره رنگین نعمات و عطیههای خداوندی است برای كل موجودات زنده از جمله انسان (اشرف مخلوقات) و به همین خاطر است كه در این سیستم آموزشی انسان مؤظف گردیده كه با احتیاط، بدون زیاده خواهی و به تناسب نیاز، از نعمات و بركات آن برداشت نماید و هرگونه افراط و اسراف از آن ممنوع، حرام و به تعبیر حقوقی امروزه غیرقانونی است.
انسان جانشین خدا (خلیفةالله) است در زمین. لذا برای عمران و آبادانی آن مأمور گردیده نه برای تخریب و ویرانی آن. نظیر آنچه كه امروز ما در سیستمهای غیر خدایی و سلطهجو میبینم.
امروزه سیستمهای خدا انكار و بیمار غرب، به خاطر طبع حیوان صفتی و تمامیت خواه و سیریناپذیری كه دارند، بی رحمانه و حریصانه به جان طبیعت و مظاهر آن افتادهاند و دمار از روزگارش درآوردهاند. بطوریكه امروزه نقطهای نیست در كره زمین و محیط زیست ما (نه در هوا، نه در دریا و نه در زمین) كه توسط سیستمهای سرمایهداری غرب، آلوده و مسموم نشده باشد و از حیز انتفاع خارج نشده باشد.
1-1. هوا:
به بركت تولید و وجود گازهای گلخانهای كشورهای بزرگ صنعتی از جمله آمریكا، لایه اُزن جو كرهی زمین بشدت دچار آسیب شده، در نتیجه از یك طرف اشعههای خطرناك و سرطانزای نور خورشید وارد جو زمین شده و از طرف دیگر گرمای محیط زمین به شكل بی سابقهای بالا رفته و این خود منشأ بسیاری از حوادث غیر مترقبه و ناگهانی از قبیل: خشكسالیها و طوفانهای غیر موسمی ویرانگر و سیلابها و تغییرات آب و هوایی و انواع سونامیها و ... گردیده میگردد.
2-1. زمین:
به بركت وجود بكارگیری و استفاده از زراتخانههای نظامی و وسایل كشتار جمعی شیمیایی و فسفری و میكروبی كشورهای مدافع حقوق بشر و دوستدار حیوانات، در جنگهای ویرانگر بینالملل اول و دوم و فرامنطقهای كنونی در سطح كره زمین و دفن تفالهها و نخالههای راكتورهای اتمی در دل زمین و تزریق انواع سموم سنتتیك و شیمیایی و آفتكُش برای تولید بیشتر محصولات كشاورزی و دامی و خوراكی در رقابت جنونآمیز، بین كشورهای امپریالیستی و سودمحور... كرهی زمین به سفرهای پر از زهر تبدیل شده كه هر چه از آن بردارید و مصرف كنید یا باعث ایجاد انواع سرطانهای خطرناك از قبیل (سرطان پوست، سرطان رحم، سرطان روده، سرطان خون، سرطان پستان) و یا باعث ایجاد جهشهای ژنتیكی همچون (نازایی و عقیم شدن و افزایش نوزادان عجیبالخلقه) و یا باعث ایجاد بیماریهای روانی (افسردگی و پرخاشگری و جنونهای آنی و فراموشی زودرس و...) میشود.
و بیماریهای روانی هم حتی به دامهای زبان بسته هم سرایت كرده است. بیاد داشته باشیم كه بیماری جنون گاوی در اروپا بلاخص در انگلستان و فرانسه در سالهای اخیر كه میلیاردها دلار خسارت وارد نموده و اروپا ناچار شد هزاران رأس گاو اصیل خود را از بین ببرد. ناشی از تعلیف و تغذیه آنها از ضایعات و پسماندهای بیمارستانهای كشورهای اروپایی بود.
آری جهان سرمایهداری هدفش سودآوری بیشتر است از هر راهی ممكن ولو غیر اخلاقی مگر از یادمان رفته است كه تولید و توزیع سیگارهای ویروسی آمریكا در عراق چند سال قبل از سقوط صدام حسین باعث از بین رفتن 80درصد زراعت كشاورزی عراق شد كه در نتیجه آن همزمان با تحریمهای غیرانسانی و ایجاد قحطی مصنوعی، هزاران بچهی معصوم و بی گناه عراقی از گرسنگی ساختگی و تحمیلی آمریكای مدافع حقوق بشر تلف شدند.
طبق آمار سازمان خواروبار كشاورزی جهان (فائو) به علت رقابت وحشیانه بین سرمایهداران و شركتهای اقماری تمامیت خواه و استفادهی بیرویهی آنها از سموم شیمیایی زراعی به منظور تولید هرچه بیشتر محصولات كشاورزی هر انسان 60 – 50 ساله در كشورهای در حال توسعه در طول عمر خود 1200 – 1000 گرم انواع سموم آفتكش و مواد هورمونی مضر و سرطانزا از راه خوردن انواع میوهجات و صیفیجات و سبزیجات، شیر و گوشت، مرغ و سایر خوراكیهای فست فوت وارد نسوج بدنش میشود. كه همین امر باعث ایجاد انواع بیماریهای ژنتیكی و روحی و روانی و جسمی و بدنی میشود.
3-1: آب:
گذشته از ریختن هراز چندگاهی میلیونها لیتر نفت و مواد سوختی نفتكشهای غولپیكر به دریاها، ورود فاضلاب و فضولات صنعتی كارخانههای بزرگ كارتل داران و سرمایهداران كشورهای صنعتی به دریاها، محیط زیست آبزیان عالم را به جهنمی برای آن موجودات زبان بسته تبدیل نموده است.
در سال 2002 میلادی آژانسها خبری دنیا گزارش دارند كه تعداد 80 نهنگ بزرگ در سواحل استرالیا در یك روز از بین رفتهاند. بعد از پیگیری و تحقیقات گستردهی كارشناسان و اكولوژیستها و زیست شناسان و جانور شناسان، معلوم شد كه این 80 نهنگ همگی دست به خودكشی زدهاند. و علتش هم این بوده است كه پساب زمینهای كشاورزی مجاور دریا كه مملو از مواد شیمیایی و آفتكشهای زراعی بوده است وارد دریا شده در نتیجه اكوسیستم آنجا را آلوده و مسموم ساخته است و همین امر باعث شده كه ریزآبزیان آنجا با ایجاد سروصدا و فرستادن فركانسهایی كه (توسط سیستم شنوایی ما انسانها، قابل دریافت نیستند) محیط را دچار آلودگی صدا نمودهاند و همین امر روی سیستم عصبی نهنگها تأثیر گذاشته و لذا محیط برای نهنگها غیر قابل تحمل بوده درنتیجه با خودكشی، خود را از آن مخمصه نجات دادهاند.
اما در سیستم آموزشی دینی با چنین روشی افسارگسیخته، به جان زمین افتادن كاملاً غیر شرعی و حرام است. از پیامبر اكرم نقل شده كه فرموده است: زیر درخت آبستن (باردار) قضای حاجت نكنید و این از ادب و اعجاز تربیتی پیامبر رحمت است كه به چشم احترام و اكرام به همهی آیات خداوند مینگرد، و این اثبات میكند كه پیامبران برای عمران، آبادانی و دمیدن حیات، مبعوث شدهاند نه برای گرفتن حیات.
لذا رحمةاللعالمین در جایی دیگر میفرماید اگر لحظهای دیگر قیامت فرا رسد و شما نهالی در دست دارید وظیفه شما است كه قبل از فرا رسیدن قیامت، نهال را بكارید.
آری عزیزان بیخود نیست كه شاعر، از زبان جنگل ندا سر میدهد كه:
به هر جا معدن سبز زمینم
پیام سبز ربالعالمینم
منم من، برگ سبز باغ رضوان
به هر برگم نوشته لطف یزدان
درختم پیك سبز فصل رویش
یكی از جلوههای آفرینش
سكوتم مایهی آرامش تو
صفایم نغمهساز خواهش تو
2- انسان شناسی: در سیستم آموزشی پیامبران، انسان یا خودی را میبینیم كه دارای قیمت و ارزش است. انسانی مسئول و مخیر، دارای قدرت انتخاب، دارای قدرت سازندگی و پیشبرندگی، تعالی خواه، آبادگر، خداجو و اشرف مخلوقات كه: وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً. و تمام امكانات و مظاهر حیات در روی كره زمین به فرمان خدا در اختیار وی قرار گرفتهاند. تمام قوا به فرمان خدا در تسخیر او هستند. آب، باد، امواج، انرژیها، گیاهان، قوانین طبیعت، حیوانات، معادن، جنگلها، دریاها و... در این آموزش، انسان موجودی است كه از روح خدایی برخورداراست و لذا بی مرز است.
3- جامعهشناسی: در سیستم آموزشی پیامبران، جامعه شناسی جایگاه خاصی دارد. دستور میدهد كه با دقت، عاقلانه و حكیمانه با جامعهی خود تعامل داشته باشیم. به ضرس قاطع میتوان گفت كه هیچ مكتبی در طول تاریخ به اندازهی مكتب انبیاء برای شناختن جامعه و جامعه شناسی ارزش و اهمیت نداده است. در این سیستم توصیه میشود جوامع گذشته را بنگرید. كند و كاو بكنید. علت زایش، رشد و بالندگی تمدن و یا سقوط و سراشیبی آنها را مطالعه كنید. قسمت اعظم قصص انبیاء را، مردم شناسی، جامعه شناسی و اقوام شناسی بخود اختصاص داده است. داستانهای مِلَل و نِحَل و اقوام مختلف در قرآن اظهر من الشمس است. ایجاد قسط و عدل و برابری و برادری و دوری از ظلم و سركشی و قتل و دزدی و زنا و حقكُشی و... در بعد جامعه شناسی دین، قابل ارائه و تبین است.
4- خداشناسی: و اما در بعد خداشناسی (معرفی خدا و خالق جهان)، هیچ مكتب و فلسفهی بشری همانند مكتب انبیاء، خدای بی نقص قادر مطلق، احد، واجب الوجود و لَیسَ كَمِثلِهِ شَیء كه هم عقل و هم قلب و هم وجدان منطقاً او را بپذیرند... معرفی نكرده است.
خدایی كه انبیاء معرفی میكنند خدایی است كه هم انسان را و هم اقوام را و هم جهان را او بوجود آورده است و از همه چیز جزء و كل در عالم هستی خبر دارد و كل كائینات در قبضهی قدرت و سلطه او میباشد و اگر ملت و جامعهای بعد از فراگیری آموزش و تربیت دینی، دست به تمرد و طغیان زد و از مدار هماهنگی با سایر پدیدههای هستی خارج شد خداوند نیز او را از گردونه حیات خارج میسازد.
برابری (مساوات)
همچنان كه عرض شد اولین رسالت پیامبران (آزادسازی عقول) است. یعنی پس از رهایی انسان از زندان اوهام و خرافات و معرفی خدا و اعلام معنادار بودن جهان، با صدای رسا و شفاف این را هم اعلام میكنند كه ایهاالنّاس همهی شما مخلوق خدا بوده و در برابر خدا مساوی هستید. هیچكسی حق تفاخر و تفرعن بر دیگری ندارد این كرهی خاكی هم با اینهمه (منابع و معادن و ذخایر رو زمینی و زیرزمینی و آب و هوا و زمین و جنگل و گیاه و مرتع و امكانات) به همه شما تعلق دارد.
سفرهای است بزرگ و رایگان كه باید همهی انسانها و مخلوقات از آن بهرهمند، متنعم و منتفع گردند. هیچكس حق زیادهخواهی و تركتازی و یكهتازی بر آن ندارد و هیچ كس حق ندارد بیش از شایستگی و لیاقت خود از آن برگیرد. چون اگر بیش از حد كاردانی، لیاقت، ظرفیت و استعداد خود بردارد:
1. تجاوز به حق و ملك دیگران نموده است.
2. در نتیجهی همین تجاوز و زیادهخواهی، قدرت و توان فساد وی نیز فزونی یافته درنتیجه به مرور زمان طبقات جدیدتر، قویتر و سلطهگرتری بوجود میآیند كه بر اكثریت مردمان جامعه، حكومت و سلطنت میكنند و آنگاه این طبقات جدید، برای حفظ موقعیت بدست آمده و حكومت و قدرت حاصلهی خود، آزادی فكر و آزادی عمل را از دیگران میگیرند و كمكم و به مرور زمان، دیگران را به بردگی و بندگی خود درمیآورند و در طول تاریخ تمام مستبدان، مستكبران، طاغوتیان، و فرعونیان و بردهداران و اربابان و مالكان به این صورت شكل گرفتهاند و لذا مثلث بسیار قدرتمندی را در طول تاریخ بوجود آوردهاند كه مبارزه با آنها بسیار سخت و گاهاً بی نتیجه بوده است. مثلث (زر و زور و تزویر) یعنی (قارونها و فرعونها و هامانها)، یعنی مثلثی كه در یك ضلع آن سرمایهداران بزرگ، در ضلع دوم آن مستبدان و در ضلع سوم خاخامها و روحانیون جاعل و توجیهگر قرار دارند. و مبازره پیامبران الهی نیز در طول تاریخ بلااستثناء با این طبقات و خاصتاً با طبقه مستكبرین و مترفین و مسرفین بوده است.
مترفین: رفاه زدگان، مرفهین، نازپروردگان (نمونه اعلای كسانی هستند كه منكر رسالت پیامبرانند.)
اتراف: واژهای است قرآنی به معنای رفاه زدگی و نازپروردگی.
مسرفین: اسراف كنندگان، ولخرج، عقل معاش ندارند. (یونس آیه 83، غافر آیه 28 و انعام آیه 141).
و قرآن شاهد این مبارزهی بیامان است در سوره مباركه سبا آیه 34 میفرماید:
وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ «و هیچ هشدار دهندهیی به هیچ شهری نفرستادیم مگر آنكه نازپروردگان آن گفتند ما رسالت شما را قبول نداریم».
و چقدر هنرمندانه، قرآن شناس و مجاهد كبیر و نازنین كُرد شهید كاك احمد این تابلو را نقاشی كرده است:
و اگر به درستی و برسیاق پیام قرآنی، این موضوع بطور دقیق كالبد شكافی بشود مبارزه پیامبران الهی با طبقات قلدر و زورمدار و غدار و بدكار جامعه به این خاطر بوده است كه اعلام و اثبات كنند كه ایها الناس، همه شما مخلوق خداوند و از یك پدر و مادر هستید و سفرهی زمین هم، برای همه گسترده شده است. و به تعبیر امروزی زمین و آب و هوا و خاك همه، جزو اموال عمومی، منابع مادر و برای همگان است و هیچكس حق ندارد حقی را ضایع كند. تا كسی محتاج كس دیگری بشود.
به قول علامه اقبال لاهوری:
ای كه مینازی به قرآن عظیم
تا كجا در حجره میباشی مقیم
در جهان اسرار دین را فاش كن
نكتهی شرع مبین را فاش كن
كس نگردد در جهان محتاج كس
نكتهی شرع مبین این است و بس
آزادسازی قلوب
همچنان كه اشاره شد بعد از اینكه پیامبران، عقول بشری را بدین صورت تنظیم، ساماندهی و سازماندهی كردند و اذهان انسانها را متوجّه این مسئلهی بنیادین و حیاتی نمودند آنگاه نوبت به تربیت صحیح و پرورش خصلتها و امیال قلبی آنها میرسد.
یعنی پیامبران، بعد از تصحیح دیدگاهها و جهانبینیهای انسانها، جهت استقرار و تداوم این دیدگاه و جهان بینی بدست آمده به عنوان یك فرهنگ ریشهدار دینی، به بُعد دیگر وجود آدمی میپردازند یعنی (قلب). لذا پس از آزادسازی عقول نوبت به آزاد سازی قلوب یا به تعبیر دینی (تطهیر قلوب) میرسد. به عبارت دیگر بعد از تنظیم عقل نوبت به تنظیم اخلاق میرسد.
آزاد سازی قلوب از چه چیزهایی؟ از تمام رذائل اخلاقی و حیوانی، از همه بیشتر از دو چیز: (خودخواهی و زیاده خواهی)، چون تمام بدبختیها و بیچارگیها و جنگها و جدلها و تجاوزها و حقكشیها و خونریزیهای بشر ناشی از این دو صفت رذیله میباشد.
شما چیزی منفی را به حقیر نشان دهید كه ریشه در این دو رذیله نداشته باشد از جنگها و دعواهای خانوادگی گرفته تا طلاق وجدایی، تا برادركشی تا جنگهای قومی و عشیرهای تا جنگهای بزرگ بینالمللی، تا حتی جنگهای مذهبی تا جاسوسیها و خودفروشیها و مذهب تراشیها و كینهورزیها و نامردیها و نامردمیها و كلاهبرداریها و دوز وكلكها و نارو زدنها و تقلبها و هزاران موارد دیگر.
پس پیامبران بر اساس سیستم آموزش و پرورش الهی كه هماهنگ و خوشآمد فطرت انسانی است به پرورش و تربیت انسان میپردازند تا انسانی را بسازند كه در مقابل جامعه توحیدی و نبوی احساس مسئولیت بكند دست به تجاوز، تعدی و زیادهخواهی نزند تا جامعه، مدارِ توحیدی، عدالت، قسط، برادری و برابری خود را به سرانجام رساند. و تزكیه، تقوا، خودسازی، مودت، و محبت به دیگران نیز از اینجا ناشی و معنا پیدا میكنند، لذا وقتی كه اینها در قلب جای گرفتند خروجی اینها میشود ایمان. دارنده این خصال و اوصاف میشود ایماندار و مؤمن، بیخود نیست كه میگویند: مؤمن یعنی كسی كه امنیت بخش است، یعنی وجودش در جامعه امنیت ایجاد میكند.
به قول حضرت مولانا:
مؤمنان آیینهی همدیگرند
این خبر می از پیمبر آورند
چونكه مؤمن آینهی مؤمن بود
روی او زآلودگی ایمن بود
مؤمن آن باشد كه اندر جزرومد
كافر از ایمانِ او حسرت خورَد
چرا كافر از ایمان مؤمن حسرت میخورد؟ چون خدا در دل مؤمن جای دارد:
گفت پیغمبر، كه حق فرموده است
من نگنجم هیچ در بالا و پست
در زمین و آسمان و عرش نیز
من نگنجم این یقین دان ای عزیز
در دل مؤمن بگنجم ای عجب
گر مرا جویی در آن دلها طلب
زكات:
همچنان كه اشاره شد هیچكس این حق را ندارد كه بیش از كاردانی و لیاقت خود از سفرهی رایگان عطیهالهی (كرهی زمین) به نفع خود برداشت نماید.
تازه اگر هم بر اساس شایستگی و توانایی خود برداشت كند چون اصل ثروت و امكانات مال او نیست و حتی وجودش، استعدادهایش، ضریب هوشیاش همه و همه عطیههای خداوندی است باید بخشی از ثروت و جمع كردههای خود را به جامعه بازگرداند تا به افرادی كه بر اثر عوامل مختلف نتوانستهاند و یا نگذاشتهاند سهم خود را از زمین و سفرهی خدایی برگیرند داده شود. تا اینان نیز هماهنگ و همراه با قافلهی جامعه بشری به حركت خود ادامه دهند.
كه این بازپس گیری و استرداد به جامعه، در لسان سیستم تربیتی و مدیریتی انبیاء، (زكات) خوانده میشود. پس زكات واجب و گرفتنی است. و بیخود نیست كه دومین فریضهی اسلامی است. و مسئله صدقه [1] و انفاق [2] هم در این راستا قابل طرح و تفسیر است.
انفاق چه به عنوان زكات كه واجب است وچه به عنوان صدقه كه مستحب است جزو برنامههای (تمام انبیاء) بوده است.
برای نمونه خداوند در قرآن كریم دربارهی حضرت ابراهیم و فرزندش اسحاق و نوهاش یعقوب میفرماید:
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِینَ [انبیاء/73] «و آنها را پیشوایانی قرار دادیم كه مردم را به فرمان ما هدایت میكردند و به آنها انجام كارهای نیك و برپاداشتن نماز و عادی زكات را وحی كردیم و آنان پرستندگان ما بودند».
و از حضرت اسماعیل اظهار رضایت میكند به خاطر دادن زكات، میفرماید:
وَكَانَ یأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیاً [مریم/55] «خاندان و اطرافیان خود را به نماز و زكات فرا میخواند و نزد پروردگارش، محبوب بود».
و خدا از بنیاسرائیل پیمان گرفت كه: وَقَالَ اللّهُ إِنِّی مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ وَآتَیتُمُ الزَّكَاةَ [مائده/12] «من با شما هستم. اگر نماز برپادارید و زكات بدهید».
و از زبان مسیح نوزاد نیز میفرماید: وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَیاً [مریم/31] «مرا تا وقتی كه زندهام به نماز و زكات سفارش نموده است».
از طرف دیگر هیچ كسی نمیتواند متقی باشد و ادعای تقوا بكند مگر اینكه از امكانات و روزیهایی كه متعلق به خداست قسمتی از آن را به نیازمندان بدهد.قرآن راهنمای پرهیزگاران است. آن پرهیزگاران و متقیان چه كسانی هستند:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ [بقره/3] «آنان كه به غیب ایمان میآورند و نماز برپا میدارند و از آنچه روزیشان كردهایم انفاق میكنند».
از آن مهمتر بر اساس آموزههای قرآن حتی كسانی كه دیگران را ترغیب نمیكنند برای اطعام مسكینان و نیازمندان، اینان عملاً بیدین هستند هر چند نماز هم بخوانند، اهل مسجد هم باشند. چرا؟ چون دروغ میگویند. نمازشان فقط برای خودنمایی و ریا است.
نمازشان نمایشی است تا نیایشی. خروجی و میوه و محصول نماز نیایشی توجّه به یتیم و مسكین و بینوا است و این هم یك محك و تستی است برای مقبولیت یا معلولیت نمازهای یك فرد مسلمان.
چنانچه كسی توجّه به یتیم و مسكین نكند و براساس دستور خدای متعال آنها را اكرام نكند صددرصد بداند كه تاكنون هر چه نماز خوانده است یا از روی غفلت بوده یا از روی ریا.
أَرَأَیتَ الَّذِی یكَذِّبُ بِالدِّینِ % فَذَلِكَ الَّذِی یدُعُّ الْیتِیمَ* وَلَا یحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ- الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﭡ فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ L الَّذِینَ هُمْ یرَاءُونَ: وَیمْنَعُونَ الْمَاعُونَ
نكته: (ماعون) آنچه مفید و به درد بخور باشد از وسایل منزل. پس بی دلیل نیست كه حضرت عیسی (در انجیل متی فصل 19 آیه یا پاراگراف 24) میفرماید: گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از دخول شخص ثروتمند در ملكوت خدا. بنابراین ثروتمندان باید بسیار مواظب باشند، چرا كه مسئولیت خطیری دارند در قبال جامعه.
و چقدر زیبا و بجا رسولاكرم میفرماید: خَیرُ اَبْوابِ الْبَرَّ اَلصَّدَقَةُ، بهترین انواع نیكی، صدقه دادن و انفاق است. و در جایی دیگر میفرماید: قالالله تعالی «انفِق یا ابْنَ آدَمَ ینْفِقْ عَلَیكَ. خداوند بلند مرتبه میفرماید: ای فرزند آدم انفاق كن تا بر تو انفاق كنم.
بنابراین زكات و انفاق باید با دیدی نو و كارشناسانه مورد ارزیابی قرارگیرد و مطرح شود نه به آن صورت مضحك و چندشآور و بیروح سنواتی، بلكه باید به عنوان مسئلهای دینی، عبادی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مورد توجه و مداقه قرار بگیرد.
و اسلام به دو صورت آن را وصول میكند:
1= اختیاری و عاشقانه 2= اگر نشد به صورت اجباری و حاكمانه.
همچنان كه در صدر اسلام، خلفای راشدین و صحابهی كرام آن را عملی ساختند. چرا كه آن بزرگان و آن چراغهای هدایت
نتیجه:
وقتی پیامبران الهی رسالت انقلابی و رهاییبخش خود را اینچنین ابلاغ میكنند كه انسانها به فرمایش رسول اكرم همچون دندانههای شانه با هم برابرند، معلوم است كه مترفین و مسرفین جامعه به خاطر آن دو خصلتی كه دارند (خودخواهی و زیادهطلبی) در مقابل این دعوت رهاییبخش و عدالت خواه موضع میگیرند، میایستند، توطئه میچینند، صفآرایی میكنند، تهمت میزنند، مانع تراشی میكنند و ... .
همچنانكه عرض شد بلااستثناء تمام انبیاء «علیهم الصلاة و السلام» مثلث شوم (زرّ و زور و تزویر) را در مقابل دعوت خود به عنوان یك مانع تجربه كردهاند: و این حقیقت را چه زیبا از زبان حضرت عیسی(ع) میشنویم كه میفرماید: هیچ پیامبری در وطن خویش مقبول نباشد. «رساله یعقوب فصل 1، بند 27»
پینوشتها:
[1] . صدقه: یعنی دادن قسمتی از مال به افراد نیازمند جامعه از روی صدق، یعنی اگر در ایمان خود صادق هستید و صداقت دارید كه همه، عیالالله هستند و برادر و خواهر تو، پس قسمتی از ثروت و درآمد خود را به آنانی كه فرصت شكوفایی استعدادهای خدادای و بهرهگیری از سفرهی خدایی نداشتهاند مسترد نماید.
[2]. انفاق: كه از ریشهی نفقه است (به معنی پرداختن بخشی از آنچه خدا به انسان روزی كرده است در راه خدا).
توجه: بخشی از آنچه كه خدا به انسان روزی داده است نه اینكه مال خود انسان باشد، یعنی اینكه مال، مال خود انسان نیست هرچه است از سوی خداست. راستی این پرداختن برای چیست؟ برای پر كردن فاصله طبقاتی و شكافهای اجتماعی.
منابع و مأخذ:
1. دانشنامه قرآن، استاد بهاءالدین خرمشاهی
2. دیاریێ بۆ یاران، كاك ئهحمهد
3. كلیات دكتر اقبال لاهوری
4. بههار و گوڵزار، ماموستا ملا عبدالكریم مدرس
5. میناگر عشق، دكتر كریم زمانی
6. حكمت ادیان، جوزف گِئِر، ترجمهی محمد حجازی
نظرات